پارمیس کوچولو
سلاممممممممم... الان که دارم اینومینویسم پارمیسم خوابه باباجونشم رفته سرکار. دلم براش ی ذره شده الان تقریبایه ساعته خوابه....الهی بمیرم دیشب خیلی خسته شد...رفته بودیم خونه ی عموکامرانش اونم یه دخمل داره اسمش پاریناس دوسال ازپارمیس بزرگتره هی میومدلپ پارمیسومیکند...الان لپاش گل انداخته دیگه آخرش گریش گرفت بعدمامان آیسان مامان پارینا اومدبردش...اونوقت پارمیس یه لبخندکوشولوزد.... عزیزممممم.... امروزساعت 9 بردمش حموم الهی فداش شم خیلی حمومودوست داره باآب هابازی میکرداین قدمواظبش بودم که یه وقت نیفته این قدظریفه که نگوالهیییی بمیرم فردابایدببرمش پیش آقای دکتر...عزیزم چون خیلی ضعیفه برای همین نمیونه شیربخوره عزیزممممم... ببخش...
نویسنده :
مامان مائده
16:58